دلنوشته های مهرداد اکبری

ساخت وبلاگ
باد در پنجر ه ها می خواند

به تو می گویم

تو ای سوخته بر صخره ی شب
باغ ها سوخته اند
باد در پنجره و ها می خواند

تو از آن پنجره ی دودآلود
که بر آن باران برگ فرو می ریزد
دست هایت را تا پنجره ی سوخته ام جاری کن

باد در پنجره ها می خواند
و گلِ ماه بر این دشت غریب
روی عریانی پائیز بلند
نعش لرزان درختان را می آراید
دست هایت را تا پنجره ی سوخته ام جاری کن
فصل گل می گذرد
فصل یخ می آید

مهرداد اکبری

دلنوشته های مهرداد اکبری...
ما را در سایت دلنوشته های مهرداد اکبری دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mehrdadakbari2000a بازدید : 200 تاريخ : چهارشنبه 5 دی 1397 ساعت: 4:51

از کلامت بازداشتند
آنچنان که کودک را
از بازیچه،
و بر گُرده‌ی خاموشِ مفاهیم از تاراجِ معابدی بازمی‌آیند
که نمازِ آخرین را
... به زیارت می‌رفتیم.
چگونه با کلماتی سخن باید گفت کهِ‌شان به زباله‌دان افکنده‌اند؟
ــ با «چرک‌ْتابی»
از «سپیدی»
از آنگونه که شاعران
با ظلماتِ بی‌عدالتِ مرگِ خویش از طبیعتِ آفتاب سخن گفتند.

دلنوشته های مهرداد اکبری...
ما را در سایت دلنوشته های مهرداد اکبری دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mehrdadakbari2000a بازدید : 181 تاريخ : چهارشنبه 5 دی 1397 ساعت: 4:51

اینجا هر دل و دست خسته ای
پر از ظهور بی محال حادثه است
تمرین ترانه است
گه شب تشویش و گریه را خواهد شست،
ورنه من کی اهل این همه بیداری و لاعلاج و بوده ام؟
من هم دلم می خواهد
گاهی اوقات
پناه ببرم به فراموشی
بروم جایی دور
دورتر از درد دوایر و دیوار...
مهرداد اکبری

دلنوشته های مهرداد اکبری...
ما را در سایت دلنوشته های مهرداد اکبری دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mehrdadakbari2000a بازدید : 199 تاريخ : چهارشنبه 5 دی 1397 ساعت: 4:51

چه یلدا وی سردی
کاش دستی می آمد
و زمستان جهانم را پارو میکرد

مهرداد اکبری

دلنوشته های مهرداد اکبری...
ما را در سایت دلنوشته های مهرداد اکبری دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mehrdadakbari2000a بازدید : 179 تاريخ : چهارشنبه 5 دی 1397 ساعت: 4:51